ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

اولین آرایشگاه ایلمان

همیشه بابایی موهای ایلمان رو خودش کوتاه می کرد. دیگه گفتیم بزرگ شده و باید بره آرایشگاه. موهای ارمیا هم خیلی بلند شده بود. ارمیا عادت کرده و با مامان میاد آرایشگاه و خاله الهام موهاشو کوتاه می کنه. اصلا آرایشگاه مردانه نمیره که نمیره. بنابراین هر دوشون رو روز دوشنبه 24/9/93 بردم تا موهاشون رو کوتاه کنن. فکر می کردم اول ارمیا بنشینه ولی اول ایلمان نشست و کمی هم از اسباب بازیهای کیان جان دادیم بهش و موهاش رو خاله مهربون کوتاه کرد. بعد هم ارمیا و ... هر دو شدن یه پارچه آقا. بابایی که از سر کار اومد و دید کلی ذوق کرد و متعجب که چطور هر دو رو بردی و نشستن وموهاشون رو کوتاه کردن. خوب دیگه آقای پدر ما اینیم دیگه. ...
26 آذر 1393

چقدر رژ بخرم؟؟

دیروز توی آشپزخونه بودم و حس کردم صدای کولوچه هام نمیاد. به قول خواهرم که میگه هر وقت صدای بچه ها نمیاد بدون دارن یه خرابکاری می کنن و یه دسته گلی به آب میدن. خلاصه رفتم دیدم زیر میز غذا خوری نشستن و به به. رژ من بیچاره رو برداشتن حسابی به خودشون رسیدن. اگر دختر بودن چه کار می کردن. امان امان که هر چی رژ داشتم به نوبت توسط این ووروجک ها منهدم شده. من کسی بودم که انواع رنگها رو داشتم. اما الان یه دونه هم به زور دارم. البته اصلا اهل آرایشهای زیاد نیستم. فقط دوست داشتم داشته باشم. یه چیزی هم ارمیا قایم کرده بود که دیدم دستمال مرطوبه و می خوان مثلا آثار جرم رو پاک کنن. راستی این هم کاردستی بابا...
19 آذر 1393

مرحله دوم از شیر گرفتن

از روز چهار شنبه 5/8/93 دیگه مجبور شدم به طور ضربتی که اصلا هم دلم نمی خواست، ایلمان رو از شیر بگیرم. ولی چون زمینه ذهنی داشت خیلی اذیت نکرد و شبها کمی گریه می کنه که به به می خواد، بعد که میبینه چاره ای نداره توی بغلم خوابش می بره. دیروز عروسکهاش رو آورده بود و  مثلا با زبون اونها گریه می کرد و به من می گفت نی نی خوابش میاد بیا به بده بخوابه. بهش گفتم آخه به به اوخ شده. گفت خوب بغلش کن بهش آب بده بعد بخوابه. خودش تا میاد بگه به به، یه دفعه حرفش رو عوض می کنه و میگه آب بده. طفلکی. دلم برای شیر خوردنش تنگ میشه. گاهی آدم مجبور میشه از روشهایی که خوشش نمیاد استفاده کنه. ولی واقعا شبها چون شیر نمی خوره بهتر می خوابه. خدا رو شکر....
8 آذر 1393

پروژه از شیر گرفتن ایلمانی

الان درست 6 روزه که ایلمان رو نصفه و نیمه از شیر گرفتم و فقط شبها موقع خواب بهش شیر میدم. طی روز میاد طرفم و خودش میگه : مامان به به تلخ شده؟ اه اه . بعد به ارمیا هم میگه: داداش به به مامان اخه نخوری دهنت تلخ میشه. گاهی فقط دوست داره به به مامان رو نگاه کنه. انگار داره باهاش وداع می کنه.  الهی بگردم. طفلی نی نیا. چقدر سخته دل کندن از چیزی که از بدو تولد بهش انس گرفتی و حالا باید رهاش کنی. دیروز تلفنی به خاله می گفت: خاله به به مامان تلخ شده. خاله گفت: پس مرد شدی. ایلمان هم در جواب گفت بله که مرد شدم. ولی امان امان که شبها دیگه مرد نیست و انقدر نق میزنه تا بالاخره با شیر خوردن خوابش ببره. یک شب می خواستم عادت...
2 آذر 1393
1